شلخته. [ ش َ / ش ِ ل َ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) لگد بر نشستگاه و نرمگاه. شلخت. ( از ناظم الاطباء ). لگدی باشد که مردم در وقت بازی کردن با پشت پای یا سر زانو بر نرمگاه و نشستگاه یکدیگر زنند و آنرا شلخت به حذف هاء نیز گفته اند و گاهی از روی قهر و غضب هم میزنند. ( برهان ) ( از آنندراج ). اردنگ. اردنگی. تی پا. زفکنه. - شلخته زدن ؛ اسن. کسع. زهکونی زدن. زفکنه زدن. سرچنگ زدن. اردنگ زدن. تی پا زدن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شلخت شود. شلخته. [ ش َ/ ش ِ ل َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) بی فکر. بی اندیشه. لاابالی. زنی که کارهای وی از روی نظم و ترتیب نباشد. زن ناکدبانو. ( ناظم الاطباء ). زنی که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد. زن کاهل و لاابالی. ( یادداشت مؤلف ). بندرت ممکن است این صفت را در مورد مردان نامنظم و بریز و بپاش و شلوغ کن نیز بر زبان آرند. ( فرهنگ لغات عامیانه ) - امثال : برای شلخته هافاطمه زهرا دو رکعت نماز کرده . ( امثال و حکم دهخدا ). خدا یار شلخته هاست . ( امثال و حکم دهخدا ). زن رضا شلخته است زنها همه چنینند. ( امثال و حکم دهخدا ).
فرهنگ معین
( ~ . ) (اِ. ) تیپا. (شَ لَ تِ ) (اِ. ) (عا. ) زنی که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد.
فرهنگ عمید
ویژگی کسی که کارهایش بی نظم وترتیب باشد، بیکاره و تنبل. لگدی که با پشت پا به نشیمن کسی بزنند.
فرهنگ فارسی
زن بیکاره وتنبل، زنی که کارهایش بی نظم وبی ترتیب ( اسم ) لگدی که با پشت پا به نشیمن کسی زنند تیپا .
ویکی واژه
(عا.) trasandato trascurato زنی که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد. تیپا.