سپرده

لغت نامه دهخدا

سپرده. [ س ِ / س َ پ َ / پ ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) طی کرده و راه رفته. ( آنندراج ) ( برهان ) :
همه تنگدل گشته و تافته
سپرده زمین شاه نایافته.فردوسی.|| تاه شده و پیچیده شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معانی سپردن شود.
سپرده. [ س ِ پ ُ دَ / دِ ] ( اِ ) امانت. ودیعه. || ( ن مف ) تسلیم شده. ( ناظم الاطباء ). || پایمال گردیده و بپای کوفته شده. ( برهان ) ( آنندراج ).هر چیز که بپای فروگیرند و پایمال کنند. ( اوبهی ).

فرهنگ معین

(س پَ دَ یادِ ) (ص مف . ) ۱ - طی کرده . ۲ - پایمال گردیده .
(س پُ دَ یا دِ ) ۱ - (ص مف . ) به امانت گذاشته . ۲ - سفارش شده .

فرهنگ عمید

چیزی که در جایی یا نزد کسی به رسم امانت گذاشته می شود، ودیعه.

فرهنگ فارسی

۱ - تسلیم شده بامانت گذاشته . ۲ - سفارش شده . ۳ - ( اسم ) وجهی که در بانک یا صندوق اداره بامانت گذارند .

ویکی واژه

طی کرده.
پایمال گردیده.
به امانت گذاشته.
سفارش شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال اعداد فال اعداد فال احساس فال احساس فال شمع فال شمع