لغت نامه دهخدا
هرچند میکشد بت سلاخ زنده ام
این است دوستان سخن پوست کنده ام.سیفی ( از آنندراج ).
سلاخ. [ س َل ْ لا ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کسایر بخش حومه شهرستان بجنورد، دارای 373 تن سکنه است. محصول آن میوه جات و انگور است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).