ستیزگر

لغت نامه دهخدا

ستیزگر. [ س ِ گ َ ] ( ص مرکب ) متمرد و سرکش و نزاع جو. ( ناظم الاطباء ). ستیزگار. ستیزه گار. ستیزکار. ستیزه کار.

فرهنگ معین

( ~ . گَ ) (ص فا. ) ستیزه گر، لجوج ، متمرد.

فرهنگ عمید

۱. لجوج.
۲. متمرد، سرکش. * ستیزکار.

فرهنگ فارسی

ستیزه گر، لجوج، متمرد، سرکش، ستیزکار
( صفت ) ۱ - جنگجو . ۲ - لجوج . ۳ - خشمگین . ۴ - متمرد سرکش .
متمرد و سر کش و نزاع جو

ویکی واژه

ستیزه گر، لجوج، متمرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال زندگی فال زندگی فال احساس فال احساس فال تماس فال تماس