سایس

لغت نامه دهخدا

سایس. [ ی ِ ] ( ع ص ) رجوع به سائس شود.

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . سائس ] (اِفا. ) ۱ - ادب کننده . ۲ - رام کننده .

فرهنگ عمید

۱. ادب کننده، تربیت کننده.
۲. رام کننده.
۳. کسی که کار های قوم و جماعتی را از روی عقل و تدبیر اداره کند، کاردان، سیاست مدار.

فرهنگ فارسی

ادب کننده، تربیت کننده، رام کننده، کاردان
۱ - ادب کننده تربیت کننده . ۲ - رام کننده . ۳ - کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار . ۴ - حاکم فرمانروا . یا سایس پنجم رواق . مریخ . ( چه در فلک پنجم است ) .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم