سالب

لغت نامه دهخدا

سالب. [ ل ِ ] ( ع ص ) تاراج کننده و رباینده و غارتگر. ( ناظم الاطباء ). رباینده. ( غیاث از منتخب اللغات ). || زیان رساننده. || ماده شتر فرزند مرده یا آنکه بچه ناتمام افکنده باشد و جمع آن سَوالِب و سُلُب و سلب است. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(لِ ) [ ع . ] (اِفا. )۱ - سلب کننده . ۲ - رباینده . ۳ - برهنه کننده . ج . سلاب .

فرهنگ عمید

۱. سلب کننده، رباینده.
۲. برهنه کننده یا پوست کنندۀ چیزی.

فرهنگ فارسی

سلب کننده، رباینده، برهنه کننده یاپوست کننده
۱ - رباینده . ۲ - غارت کننده . ۳ - زیان رساننده .

ویکی واژه

سلب کننده.
رباینده.
برهنه کننده.
سلاب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم