زینهار

لغت نامه دهخدا

زینهار. ( اِ ) بمعنی زنهار است که پناه جستن و امان خواستن باشد. ( برهان ). بمعنی زنهار است و بمعنی امان. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). پناه و امان... و مهلت. ( غیاث ). زنهار. ( جهانگیری ). پهلوی «زینهار» ( امن ، امان )، سغدی «زینیه » ( پناه ، امان ). اندرس آن را مرکب از: «ازین هار» میداند، یعنی از این بپرهیز . مولر آنرا برابر اوستایی «زئنو-هاره » ( سلاح حامی ) میداند. هوبشمان گوید که وجه اخیر بنظر من بهتر است... ( حاشیه برهان چ معین ). امان و مهلت. ( فرهنگ فارسی معین ). امان. مصونیت. ایمنی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
ز دشمن به دینار و با زینهار
برستن توان ، و آز را نیست چار.ابوشکور بلخی ( یادداشت ایضاً ).اگر نیستی اندر استا وزند
فرستاده را زینهار از گزند
از این خواب بیدارتان کردمی
همه زنده بر دارتان کردمی.دقیقی ( یادداشت ایضاً ).همه سربسر باژدار توایم
پرستار و در زینهار توایم.فردوسی.به نزدیک من شان بود زینهار
به هر جای هرگز نباشند خوار.فردوسی.سپاه تو در زینهار منند
همه مهترانند و یار منند.فردوسی.تو به شب بیدار و از تو خلق اندر خواب خوش
تو بجنگ خصم و از تو عالمی درزینهار.فرخی.در نزد او سراسر به بندگی
در پیش او تمامی به زینهار.فرخی.بر او ممتحن را دستگاه است
بر او منهزم را زینهار است.عنصری.در زینهار خویش بداری و بند خویش
او را و خانمان و تنش را ز روزگار.منوچهری.ذاتش نهفته باشد عز آشکار باشد
و اندر پناه ایزد در زینهار باشد.منوچهری.با فوجی قوی سپاه درگاهی و ترکمانان قزل و بوقه و کوکتاش که در زینهار خدمت آمده بودند... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 244 ). دهقانان را باید گفت که دل مشغول ندارند که بخانه خویش آمده اند در ولایت و زینهار مااند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 471 ). از خوارزم تدبیر آمدن... بساختند تا به زینهار آیند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 702 ).
از آتش نیابند زنهار کس
چو نایند در زینهار علی.ناصرخسرو.زین یک رمه گرگ و خرس گمره
یارب به تو است زینهارم.ناصرخسرو.به زنهار یزدان درون جای یابی

فرهنگ معین

(یْ ) [ په . ] = زنهار: ۱ - (اِ. ) پناه ، امان ، مهلت . ۲ - ضمانت . ۳ - امانت . ۴ - شبه جمله که برای تنبیه و تحذیر گویند به معنای دور باش ، حذر کن .

فرهنگ عمید

= زنهار

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) امان مهلت . ۲ - ضمانت پشتیبانی . ۳ - امانت . ۴ - دور باش . برحذر باش . یا به زینهار ( زنهار ) داشتن ۱ - امان دادن پناه دادن . ۲ - پشتیبانی کردن . یا به زینهار ( زنهار ) کسی آمدن به امید پناه گرفتن به نزد کسی آمدن بدو پناه بردن .

ویکی واژه

زنهار:
پناه، امان، مهلت.
ضمانت.
امانت.
شبه جمله که برای تنبیه و تحذیر گویند به معنای دور باش، حذر کن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال عشقی فال عشقی