رویاروی

لغت نامه دهخدا

رویاروی. ( ق مرکب ) مواجه و روبروی و مقابل. ( ناظم الاطباء ) ( از یادداشت مؤلف ) :
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی.حنظله بادغیسی.خوبیش از بهار زیباروی
خانه و باغ برده رویاروی.نظامی.

فرهنگ معین

(ق مر. ) روبرو، مقابل .

فرهنگ فارسی

روبرو مقابل .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
باسلیقه
باسلیقه
حسبی الله و نعم الوکیل
حسبی الله و نعم الوکیل
افتراق
افتراق
باوانم
باوانم