رقوم

لغت نامه دهخدا

رقوم. [ رُ ] ( ع اِ ) ج ِ رَقَم. ( ناظم الاطباء ) ( دهار ):
به خدایی که رقوم حسنات
کرد توقیع به دیوان اسد.خاقانی.چو برزد همه علمها را رقوم
چه با اهل یونان چه با اهل روم.نظامی.- رقوم هندسی؛ اعداد هندسی:
فکند از هیأت نه حرف افلاک
رقوم هندسی برتخته خاک.نظامی.رجوع به رقم شود.
|| قسمی خربزه. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به رقم شود. || ج ِ رَقم. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(رُ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ رقم.

فرهنگ عمید

= رقم

فرهنگ فارسی

جمع رقم
( اسم ) جمع رقم ارقام.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ