داغداری

لغت نامه دهخدا

داغداری. ( حامص مرکب ) داغ داشتن. دارای داغ بودن. رجوع به داغ و رجوع به داغ داشتن شود.

فرهنگ فارسی

داغ داشتن . دارای داغ بودن

فرهنگستان زبان و ادب

{bereavement} [روان شناسی] احساسی ناشی از فقدان آنچه مورد علاقه است، به ویژه احساس ناشی از مرگ عزیزان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال زندگی فال زندگی فال رابطه فال رابطه