خاراندن

لغت نامه دهخدا

خاراندن. [ دَ ] ( مص ) با نوک ناخنها بسودن تن با کمی سختی آنگاه که در آن خارشی بطبع یا از گزیدن پشه و جز آن پدید آید، حک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). رجوع بخارانیدن و خاریدن شود.

فرهنگ معین

(دَ ) (مص م . ) = خارانیدن : با سرِ ناخن روی پوست بدن (خود یا دیگری ) را برای برطرف کردن خارش کشیدن .

فرهنگ عمید

کشیدن سر ناخن یا وسیله ای زبر بر روی پوست بدن، برای رفع خارش آن.

فرهنگ فارسی

خارانیدن باناخن روی پوست بدن کشیدن، خاراننده
( مصدر ) ( خاراند خاراند خواهد خاراند خاراندن بخاران خاراننده خارانیده ) با سر ناخن روی پوست بدن ( خود یا دیگری ) کشیدن خارش دادن .

ویکی واژه

خارانیدن: با سرِ ناخن روی پوست بدن (خود یا دیگری)
grattare
را برای برطرف کردن خارش کشیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ورق فال ورق