آدیش

لغت نامه دهخدا

( آدیش ) آدیش. ( اِ ) آتش. نار :
گر کند چوب آستان تو حکم
شحنه چوبها شود آدیش.انوری.
ادیش. [ اَ ] ( اِ ) آدیش. آتش. رجوع به آدیش شود.

فرهنگ معین

( آدیش ) ( اِ. ) آتش .

فرهنگ عمید

( آدیش ) "

فرهنگ فارسی

( آدیش ) ( اسم ) ۱ - جسمی دارای روشنایی و گرما که از سوختن چوب و زغال و مانند آن پدید آید . قدما آنرا یکی از عنصرهای بسیط چهار گانه می پنداشتند آذر مق آب . ۲ - پاره ای از زغال و هیم. افروخته اخگر . ۳ - شعله . ۴ - سوز . ۵ - قهر خشم . ۶ - دوزخ جهنم . ۷ - گوگرد احر. ۸ - تندی تیزی . ۹ - ایذائ ضرر رسانیدن . ۱٠ - غم اندوه سخت . ۱۱- بلا مصیبت . ۱۲ - عشق سوزان . ۱۳ - ( صفت ) عاشق . یا آب بر سر آتش ... ریختن
آتش نار
آتش

فرهنگ اسم ها

اسم: آدیش (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: ādiš) (فارسی: آديش) (انگلیسی: adish)
معنی: آتش، اخگر، شراره آتش، آذر، ( عامیانه ) آتیش

ویکی واژه

آتش، آتیش، نار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال احساس فال احساس فال ابجد فال ابجد فال چوب فال چوب