اقطار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قُطر. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ) ( آنندراج ). بمعنی کرانه ها و قطرها. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) : بمی و مطرب خوش نغمه شغب بیش نمای که ز انصاف تو اقطار جهان بی شغب است.انوری.باد گیسوی عروسان چمن شانه کند بوی نسرین و قرنفل ببرد در اقطار.سعدی.رجوع به قطر شود. اقطار. [ اِ ] ( ع مص ) آب چکانیدن. || هنگام چکیدن رسیدن چیزی را. || بر قطر چیزی افکندن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || قطار کردن شتران و جز آن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
جمع قطر به معنی اقلیم و ناحیه و کرانه ( اسم ) جمع قطر گوشه ها کناره ها اطراف کرانه ها . ۲ - جمع قطر چکه ها قطره ها : اقطار امطار . آب چکانیدن یا هنگام چکیدن رسیدن چیزی را .
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَقْطَارِ: کرانه ها-قطرها معنی مُسْتَطِیراً: بسیار فراگیر (کلمه مستطیر اسم فاعل از فعل استطار است ، که به معنای فاش کردن و منتشر کردن در اقطار است به منتها درجه انتشار ، این کلمه بلیغتر از کلمه طار است ، منظور از عبارت "یَوْماً کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً " این است که قیامت روز به نهایت رسیدن شد... ریشه کلمه: قطر (۵ بار) «أَقْطار» جمع «قطر» به معنای اطراف چیزی است. (بضم قاف) کنار و طرف. جمع آن اقطار است . اگر توانستید از اطراف آسمانها نفوذ کنید، نفوذ کنید ایضاً آیه 14 ،احزاب مفرد آن در قرآن نیامده است .