زرغون

لغت نامه دهخدا

زرغون. [ زَ ] ( اِ ) زرگون.( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زرغونی و زرگون شود.
زرغون. [ زَ ] ( اِخ ) موضعی بماوراءالنهر. ظاهراً قریه ای از اعمال نخشب. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
دی جانب زرغون به یکی راه گذر بر
افتاد دو چشمم به یکی طرفه پسر بر.سوزنی ( یادداشت ایضاً ).

فرهنگ معین

(زَ رْ ) (اِ. ) = زرگون . زرعونی : نام معجونی مرکب از قند قوام آمده و ادویه که برای تقویت مهره ها به کار می بردند.

فرهنگ عمید

= زرگون

فرهنگ فارسی

( صفت ) زرگون زرغونی .

ویکی واژه

زرگون. زرعونی: نام معجونی مرکب از قند قوام آمده و ادویه که برای تقویت مهره‌ها به کار می‌بردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال مکعب فال مکعب فال احساس فال احساس فال ارمنی فال ارمنی