لغت نامه دهخدا
بابونه. [ ن َ ] ( اِخ ) نام کوهی است در ولایت سناستر در جهت شمالی قصبه پرلپه در حال تمایل بمشرق بسوی مجرای رود واردار امتداد مییابد. ( قاموس الاعلام ترکی ج 2 ).
بابونه. [ ن َ ] ( اِ ) کوزه پر از آب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بابوته شود.
بابونه. [ن َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه در 21هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 44هزارگزی جنوب خاوری شوسه مراغه بمیانه. کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی. سکنه آن 206 تن و آب آن از رودخانه ٔآیدوغمیش تأمین میشود. محصول آن غلات ، بزرک ، زردآلوو شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی جاجیم بافی. راه مالرو دارد. در سه محل بفاصله یک هزار گز بنام بابونه پائین و بالا و وسط مشهور است ، سکنه پائین 30 تن و وسط 64 تن میباشد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).