بدگل

لغت نامه دهخدا

بدگل.[ ب َ گ ِ ] ( ص مرکب ) زشت. بدمنظر. نامقبول. ضد خوشگل. ( از ناظم الاطباء ). کریه المنظر. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

( ~. گِ ) (ص مر. ) زشت ، نازیبا.

فرهنگ عمید

زشت، زشت رو.

فرهنگ فارسی

زشت، زشت رو، ضدخوشگل، زشتی

ویکی واژه

زشت، نازیبا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال احساس فال احساس فال مکعب فال مکعب فال ماهجونگ فال ماهجونگ