آتشه
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
برق آذرخش
( اسم ) وابسته کارمند سفارتخانه که وظیفه ای خاص بعهد. او محول است : اتاش. مطبوعاتی اتاش. تجارتی اتاش. نظامی . یا اتاش. تجارتی . وابست. بازرگانی . یا اتاش. نظامی . وابست. نظامی .
فرهنگ اسم ها
معنی: برق، آذرخش