آزاد کرد

لغت نامه دهخدا

( آزادکرد ) آزادکرد. [ ک َ ] ( ن مف مرکب ) آزادکرده. آزادشده. عتیق. معتق. محرّر. مولی : همه گفتند ما فرمان توکنیم و بنده و آزادکرد تو باشیم. ( تاریخ سیستان ).
من آزاد آزادکردان اویم
که بنده ست چو من هزاران هزارش.ناصرخسرو.

فرهنگ عمید

( آزادکرد ) آزادکرده، آزادشده: من آزاد آزادکردان اویم / که بنده ست چون من هزاران هزارش (ناصرخسرو: ۳۳۷ ).

فرهنگ فارسی

( آزاد کرد ) آزاد شده عتیق

ویکی واژه

(قدیمی): آزاد کرده. کنیزکی بود ... آزاد کرده عایشه «ترجمه تفسیر طبری»

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال فنجان فال فنجان