آگن

لغت نامه دهخدا

( آگن ) آگن. [ گ َ ] ( اِ ) آکندنی باشد، مثل آنچه در جامه و لحاف و بالش کنند از پنبه و پشم و غیره. || ( نف مرخم ) آکن. به معنی پرکننده که فاعل پر کردن باشد هم آمده است. ( برهان ). شاید مخفف آگند باشد.
آگن. [ گ ِ] ( پسوند ) در کلمات مُرکبه ، مرادف آگین. گن. گین.

فرهنگ فارسی

( آگن ) ۱- ( اسم ) حشو آکنه آکنش . ۲ - در کلمات مرکببمعنی آلود ( آلوده ) مرصع انباشته مانند و گونه دارا و صاحب اندود ( اندوده ) آید : زهر آگین گوهر آگین عقیق آگین طلسم آگین عشرت آگین زر آگین .
در کلمات مرکبه مرادف آگین

ویکی واژه

(قدیم): بن مضارعِ آگندن، نیز آگندن.
آگن ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش آ - گَن قابل تجزیه باشد؛ که مفهوم کلی از اصطلاح فوق فردی از تبار سفیدپوست شاید آریایی گند صفت بوده است.[۱]
↑ منظور از «آ» مترادف «عا» به نظر می‌رسد قوم عاد باشد که به قوم آق یعنی سفیدپوست نیز تعبیر می‌گردد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال اعداد فال اعداد فال احساس فال احساس فال عشق فال عشق