آخریان

لغت نامه دهخدا

( آخریان ) آخریان. ( اِ ) اَخْریان. جهاز. بتات. ( مهذب الاسماء ). اثاث البیت. سِلْعة. متاع. کالا. ( زمخشری ). قماش.مال التجارة: رسم آن بازار چنان بوده است که هرچه آخریان معیوب بودی از برده و ستور و دیگر آخریان باعیب ، همه بدین بازار فروختندی. ( تاریخ بخارای نرشخی ).
آخریان خرد سفته فرستم بدوست
هیچ ندارم دگر چون دل و جان نزد اوست.عسجدی.و اما حال وجود آخریان ، از حال کواکب جنس آخریان نگرند. ( کفایةالتعلیم در نجوم ). چون دلیل آخریان بدرجه عاشر رسد یا درجه طالع...... نرخ آخریان زیادت گردد. ( کفایةالتعلیم ).
اخریان. [ اَ ] ( اِ ) آخریان. قماش. سلعة. جهاز. ( ربنجنی ). متاع. کالا. کاله. بضاعت. کالای برگزیده.رخت. مبیع. و آن کالای خرید و فروخت است. ( مجمل اللغة ): التدلیس ؛ عیب اخریان بر خریدار بپوشانیدن. ( زوزنی ). الغیض ؛ کم شدن بهاء اخریان. ( مجمل اللغة ) ( صراح ). الابضاع ؛ اخریان دادن. ( زوزنی ). و عامّه مردم معاملت آنرا خوانند و شناسند که اخریانی بأخریانی بود و نیکنامی را و شکر را عوض ندانند. ( دانشنامه علائی ).
چون میدهی مرا تو عطاهای به گزین
جز به گزین چه آرمت از اخریان شکر.کمال الدین اسمعیل.و این کلمه بصورت آخریان هم آمده است :
دزد اگر با چراغ روی آرد
به گزیند ز کوشک آخریان.
و رجوع به آخریان شود.

فرهنگ معین

( آخریان ) (رِ ) ( اِ. ) ۱ - کالا، متاع . ۲ - اثاثة خانه .

فرهنگ عمید

( آخریان ) مال و اسباب، کالا، متاع، مال التجاره، قماش: آخریانِِ خِرد سفته فرستم به دوست / هیچ ندارم دگر چون دل و جان نزد اوست (عسجدی: لغت نامه: آخریان )، دزد اگر با چراغ روی آرد / به گزیند ز کوشک آخریان (؟: لغت نامه: اَخریان ).
= آخریان: چون می دهی مرا تو عطاهای به گزین / جز به گزین چه آرمت از اخریان شکر (کمال الدین اسماعیل: ۸۷ ).

فرهنگ فارسی

( آخریان ) ( اسم ) ۱ - کالا متاع مال التجاره ۲ - اثاث البیت اثاث. خانه .
جهاز بتات
آخریان: متاع، کالا، قماش، رخت، بضاعت، اخریان: کالا، متاع، اسباب، مال التجاره، قماش
( اسم ) آخریان

ویکی واژه

(قدیمی): کالا، متاع، مال‌التجاره. اثاثه خانه. در بازار ... جز آخریان ... نمی‌فروشند.‌«بخاری»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال راز فال راز فال عشقی فال عشقی فال انبیا فال انبیا