لغت نامه دهخدا
( آیات ) آیات. ( ع اِ ) ج ِ آیه. نشانها. علامتها. هر یک از فقرات و جم-ل ق-رآن که سوره از آنها مرکب است. || معجزات: و باظهار آیات مثال داد. ( کلیله و دمنه ). و آن را به آیات و اخبار وابیات و اشعار مؤکد گردانیده شود. ( کلیله و دمنه ).و شرایط سخن رانی در تضمین امثال و تلفیق آیات... تقدیم نموده آید. ( کلیله و دمنه ). و در آیات براعت و معجزات صناعت که این کتاب بر اظهار بعضی از آن مشتمل است تأملی بسزا رود شناخته گردد. ( کلیله و دمنه ).
این طبیبان نوآموزند خود
که بدین آیاتشان حاجت بود
کاملان از دور نامت بشنوند
تا بقعر تار و پودت درروند.مولوی.محکوم باد ملک ترا تا اساس دین
زآیات محکمات و احادیث محکم است.سلمان ساوجی.- نماز آیات؛ نمازی که گاه خسوف و کسوف و زلزله و امثال آن مسلمانان را واجب باشد. و رجوع به آیت شود.