استحلاف

لغت نامه دهخدا

استحلاف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) سوگند دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). احلاف. سوگند خواستن. ( زوزنی ). طلب کردن سوگند: خرمیل ، بعد از استحلاف ایشان و استیمان از قبل سلطان بیرون آمد. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . )سوگند خواستن ، قسم دادن .

فرهنگ عمید

سوگند دادن.

فرهنگ فارسی

سوگنددادن، سوگندخواستن، طلب سوگندکردن
( مصدر ) سوگند خواستن طلبیدن قسم سوگند دادن .

ویکی واژه

سوگند خواستن، قسم دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت