افتان

لغت نامه دهخدا

افتان. [ اُ ] ( نف ، ق ) مقابل خیزان. ( آنندراج ). در حال افتادن. که افتد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
افتان. [ اِ ] ( ع مص ) بشگفت آوردن چیزی کسی را. || در فتنه انداختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بفتنه افکندن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || ربودن زن دل را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

( اُ ) (ص فا. ) در حال افتادن . ،~ و خیزان راه رفتن آهسته و به حالت افتادن و برخاستن راه رفتن .

فرهنگ عمید

در حال افتادن.
* افتان وخیزان:
۱. آن که گاه می افتد و گاه برمی خیزد.
۲. افتادن و برخاستن در راه رفتن.

فرهنگ فارسی

( صفت ) در حال افتادن . یا افتان و خیزان راه رفتن . آهسته و بحالت افتادن و برخاستن راه رفتن .
بشگفت آوردن چیزی کسی را یا در فتنه انداختن .

فرهنگستان زبان و ادب

[موسیقی] ← کمانه کشی اُفتان

ویکی واژه

در حال افتادن. ؛~ و خیزان راه رفتن آهسته و به حالت افتادن و برخاستن راه رفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل فال نوستراداموس فال نوستراداموس