افراز

لغت نامه دهخدا

افراز. [ اَ ] ( اِ ) بلندی. ( برهان ) ( شرفنامه منیری ). بمعنی بالا باشد. ( فرهنگ اسدی ). بلندی. ( آنندراج ) ( هفت قلزم ). بلندی و قله. ( ناظم الاطباء ). بمعنی بالا و فراز مقابل نشیب. ( از شعوری ) :
از افراز چون کژ بگردد سپهر
نه تندی بکار آید از این نه مهر.فردوسی.یکی تل بد از گوشه ره بلند
بر افراز تل برشد آن هوشمند.فردوسی.کز اسبان تو باره دستکش
کجا برخرامد بر افراز خوش.فردوسی.خروشان و جوشان و دل پرنهیب
بر افراز سر برکشید از نشیب.فردوسی.عنان رخش را داد و بنهاد روی
نه افراز دید از سیاهی نه جوی.فردوسی.زبس رفعتش شاهباز خرد
نیارد بر افراز او برپرد.لبیبی.نماز دیگر برنشست [ سبکتگین ] و در آن صحرا میگشت و همه اعیان با وی و جای آن در صحرا و افرازها و کوهپایه ها بود. ( تاریخ بیهقی ص 198 ).
چو اسب اندر افراز و شیب افکنم
چو او من بزخم رکیب افکنم.( گرشاسب نامه ).کمند و کمان دادشان ساز جنگ
زره زیر و ز افراز چرم پلنگ.( گرشاسب نامه ).تا بر افراز باشد و به نشیب
آتش و آب وا ره رفتار.ابوالفرج رونی.و جمله پشته ها و نشیب و افراز آن ولایت بغلّه بکارند. بعض کی پشته ها و افرازهاباشد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 144 ).
آسمان گون قصبی بسته بر افراز قمر
ز آسمان وز قمرش خوبتر آن روی و قصب.سنائی.باره در زیر او چو هیکل چرخ
چتر از افراز سر چو خرمن ماه.( از تاج المآثر ).- افراز آب ؛ ماوراءالنهر. ( یادداشت مؤلف ).
- افراز تخت ؛ بالای تخت. روی تخت :
ملک آمد و تخت زرین نهاد
بر افراز آن تخت بنشست شاد.فردوسی.بیاورد موبد ورا شادمان
نشاندش بر افراز تخت کیان.فردوسی.سوی قبه داد شدنیک بخت
چو جم شد نشست او بر افراز تخت.فردوسی.- افراز دار ؛ بالای دار. بر دار. روی دار :
شاه سخن منم شعرا دزد گنج من
بس دزد را که شاه بر افراز دار کرد.خاقانی.- افراز زین ؛ بالای زین. روی زین :
بنیروی یزدان جان آفرین
سواری نمانم بر افراز زین.

فرهنگ معین

( اَ ) [ په . ] (اِ. )۱ - بلندی ، فراز. ۲ - کرسی ، منبر.
( اِ ) [ ع . ] (مص م . )جدا کردن ، بیرون دادن .

فرهنگ عمید

۱. = افراشتن
۲. افراخته (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): سرافراز، گردن افراز.
۳. (اسم ) [مقابلِ نشیب] [قدیمی] فراز، بالا.

فرهنگ فارسی

فراز، بلندی، ضد نشیب، به معنی کرسی و منبر هم گفته اند، جداکردن چیزی ازچیزدیگر، جداکردن چیزی برای کسی
( مصدر ) جدا کردن چیزی از چیز دیگر .

فرهنگ اسم ها

اسم: افراز (دختر) (فارسی) (تلفظ: afrāz) (فارسی: اَفراز) (انگلیسی: afraz)
معنی: افراشتن و افروختن، بلندی، فراز، بالا و فراز

فرهنگستان زبان و ادب

{rise, pitch} [معماری و شهرسازی] فاصلۀ عمودی خط پاکار تا بالاترین نقطۀ کمان زیرین قوس یا چَفته
{partition} [ریاضی] اِفراز به سه صورت است: افراز بازه، افراز عدد و افراز مجموعه

دانشنامه عمومی

افراز (معماری). اَفراز به بلندای تاق گفته می شود که از پست ترین نقطه چَفد ( قوس ) به نام پاکار تا بلندترین نقطه در بالای چفد به نام تیزه ( در تاق های تیزه دار ) یا مازه ( در تاق های مازه دار ) را در بر می گیرد. بلندی و کوتاهی افراز به نسبت دهانه که خیز نامیده می شود از جهت سنجش میزان باری که باید تاق تاب بیاورد اهمیت فراوانی دارد و بسته به دهانه های گوناگون و مقدار گرانی و تنش بار، بلنداهای محاسبه شده اندازه های گوناگونی را می پذیرد. پایبندی به افراز از آن سو که هنگام اجرا همواره ممکن است خیز تاق از دست استادکار خارج شود یا اینکه در شکرگاه که زاویه ۲۲٫۵ درجه ای چَفد از پاکار است ممکن است تاق بشکند چنان که شکست تاق اغلب در این زاویه از چَفد روی می دهد بسیار مهم است. از آنجا که اندازه دقیق افراز و خیز بسیار مهم و دقیق است گاه برای سرعت بیشتر در اجرای تاق که همزمان از دقت خارج نشود از شیوه هایی مانند تاق تویزه بهره برده می شود؛ اینگونه که از قالب های آماده ای به نام تویزه بهره برده می شود که این روش، به بنای کمتر کارآزموده نیز امکان اجرای دقیق تاق را می دهد.

دانشنامه آزاد فارسی

افراز (حقوق). اِفْراز (حقوق)
(در لغت به معنای جداکردن و تقسیم کردن) در اصطلاح حقوق، تفکیک و تعیین سهم هر یک از شرکا در مال مشترک و مشاع، به نحوی که حصۀ هر کدام از ایشان مشخص شود که آن را مفروز و مجزی شده گویند. افراز و تقسیم گاه با تراضی است، مانند این که دو نفر که مشترکاً مالک خانۀ دوطبقه ای هستند، با توافق و تراضی آن را بین خود تقسیم نمایند، و گاه به اجبار و با حکم دادگاه است، مانند این که یکی از شرکا حاضر نشود مال مشاع را تقسیم کنند که در این صورت، شریک دیگر می تواند به دادگاه رجوع نماید. دادگاه با نظر کارشناس آن را تقسیم می کند. اگر مال قابل تقسیم نباشد، مانند این که دو نفر در یک اتومبیل شریک باشند، آن را به فروش می رساند و بهای آن را بین شرکا تقسیم می کند که آن را تقسیم تعدیل گویند.
افراز (ریاضیات). اِفْراز (ریاضیات)(partition)
در ریاضیات، تجزیۀ مجموعه به زیرمجموعه هایی مجزا که اجتماعشان برابر آن مجموعه باشد. همچنین، به نوشتن یک عدد صحیح مثبت به صورت مجموع چند عدد صحیح مثبت نیز افراز می گویند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقسیم مال مشترک را اِفراز می گویند و از آن در باب قضاء سخن گفته‏اند.
نزد فقیهان امامی تقسیم، خرید و فروش (بیع) نیست، بلکه جدا کردن (افراز) حقّ هر یک از شریکان از مال مشترک است. از این رو، احکام بیع بر آن بار نمی‏شود.
تقسیم افراز
افراز به معنای جدا کردن حق هر یک از شریکان از مال مشترک، تمامی انواع قسمت را شامل می‏شود؛ امّا برخی، قسمت را به سه نوع تقسیم کرده و یک نوع آن را تقسیم افراز قرار داده‏اند و آن در جایی است که مال با حفظ ویژگیهای آن قابل تقسیم به اجزای مساوی باشد، مانند پارچه، گندم و دیگر حبوبات. افراز به این معنا خاص است.
تقسیم مال به اجبار
اگر یکی از دو شریک، تقسیم ‏مال‏ را درخواست کند و شریک دیگر امتناع ورزد و مال نیز پس از قسمت کردن همانند پیش از آن قابل انتفاع باشد، مال به اجبار تقسیم می‏شود.

ویکی واژه

فراز.
کرسی، منبر.
بلندی
ارتفاع
جدا کردن، بیرون دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم