لغت نامه دهخدا ( آماده کردن ) آماده کردن. [ دَ / دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اِعداد. احتشاد. برساختن. ساختن. مهیا کردن. اشراط. تیار، راست ، بسامان کردن. پرداختن. ساختن و پرداختن. آمادن.
ویکی واژه وضع و کیفیتِ مناسب دادن به چیزی برای انجام دادن کاری یا داشتن کاربردی خاص یا پذیرفتن امری. مهیا کردن.درست کردن، چیزی را تهیه کردن مانند آماده کردن غذا برای خوردن.