آماده کردن

لغت نامه دهخدا

( آماده کردن ) آماده کردن. [ دَ / دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اِعداد. احتشاد. برساختن. ساختن. مهیا کردن. اشراط. تیار، راست ، بسامان کردن. پرداختن. ساختن و پرداختن. آمادن.

فرهنگ فارسی

( آماده کردن ) ( مصدر ) حاضر کردن مهیاکردن آمادن .

ویکی واژه

وضع و کیفیتِ مناسب دادن به چیزی برای انجام دادن کاری یا داشتن کاربردی خاص یا پذیرفتن امری. مهیا کردن.
درست کردن، چیزی را تهیه کردن مانند آماده کردن غذا برای خوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال انگلیسی فال انگلیسی فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت