لغت نامه دهخدا
اجرا. [ اَ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از جریان. روان تر: اَجرا من السیل تحت اللیل.
اجرا. [ اِ ] ( از ع ، اِ ) اِجْراء. اجری. جری. راتبه. وظیفه. مرسوم. ادرار. و امروز جیره گویند. ( حواشی چهارمقاله ص 4 ). و از آن راتبه و مستمری جنسی خواهند مقابل مواجب ، که معنی راتبه و مستمری نقدی دهد و آن جنس بوده بر خلاف جامگی که نقد بوده است : پس مسلمه هر مردی را که بنشاند اندر آن شارستان روزی بداد و اجرا فرمود. ( ترجمه بلعمی ). سالی در خدمت پادشاه روزگار گذاشتم... و از اجرا و جامگی یک من و یک دینار نیافتم. ( چهارمقاله ). یکی شقیق را گفت مردمان ملامت میکنند ترا و میگویند از دسترنج مردمان نان میخورد بیا تا من ترا اجرا کنم. ( تذکرةالاولیاء عطار ).
- اجرا کردن ؛ چون حساب خرج را مجرا دهند و صحیح کنند گویند اجرا کردند، چنانچه قاضی چون سجل کند گویند امضا کرد.
- اجرا نهادن ؛ جرایت.