لغت نامه دهخدا
الق. [ اِ ] ( ع اِ ) گرگ نر. ذئب. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). مؤنث آن اِلقَة و جمع اِلَق است ، و ببوزینه ماده نیز القة گویند ولی نر آن را الق نگویند بلکه قرد و رُبّاح خوانند. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) بدخو. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). ج ، اِلَق. ( المنجد ). و مؤنث آن اِلقَة. ( اقرب الموارد ).
الق. [ اِل ْ ل َ ] ( ع ص ) درخشنده. ( آنندراج ). برق درخشنده و روشن شونده. ( اقرب الموارد ).
الق. [ اِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ اِلق و اِلقَة. رجوع به الق و القة در این لغت نامه شود.