لغت نامه دهخدا
- بطلان مطلق ؛ اصطلاح حقوقی ، بطلانی را گویند که هم اشخاص ذینفع در آن عمل و هم دیگران حق اعتراض به آن عمل را داشته باشند بخلاف بطلان نسبی که فقط اشخاص ذینفع حق اعتراض خواهند داشت. بهمین جهت تراضی طرفین در مورد بطلان مطلق امکان ندارد، ولی در مورد بطلان نسبی طرفین میتوانند تراضی نمایند. ( از فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی ).
- بطلان نسبی ؛ در اصطلاح حقوقی بطلانی را گویند که فقط اشخاص ذینفع حق اعتراض خواهند داشت بخلاف بطلان مطلق. و رجوع به بطلان مطلق شود.
- بطلان هضم ؛ نزد پزشکان عبارت است از این که غذا اصلاً در معده هضم نشود. یعنی معده را عارضه ای رخ دهد که صلاحیت هضم غذا از آن سلب گردد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به هضم شود.
- خط بطلان ؛ خط بطلان بروی سندی کشیدن ، باطل کردن آن. ابطال آن : و غالباً بصورت عدد «9» باشد که دنباله آن تمام نوشته را بطول فرا گیرد :
تا کی از خازنی و خازن احکام خطا
کان خطا را خط بطلان بخراسان یابم.خاقانی.
بطلان. [ ب ُ ] ( اِخ ) ابن... ابوالحسن مختاربن حسن. رجوع به ابوالحسن بن مختاربن حسن و اعلام زرکلی شود.