مجد یک نام عربی است که به معنای بزرگی و بزرگواری اشاره دارد. این واژه همچنین به مفاهیمی چون جوانمردی و تلاش مستمر برای بهبود و پیشرفت نیز مرتبط است. مجد به عنوان یک نام، نشاندهنده ویژگیهای مثبت از جمله کوشش و پیشرفت است. افرادی که این نام را دارند، معمولاً به عنوان کسانی شناخته میشوند که در زندگی خود به دنبال شرف و برتری هستند و همواره در تلاشاند تا به بهترین نسخه از خود تبدیل شوند. این نام به نوعی نمایانگر عزم و اراده است که در فرهنگهای مختلف به اهمیت آن پرداخته شده است. بنابراین، مجد نه تنها یک نام بلکه نمادی از ویژگیهای انسانی ارزشمند است که در جامعه مورد تحسین قرار میگیرد.
مجد
لغت نامه دهخدا
مجد. [ م َ ] ( ع اِمص ) بزرگی و بزرگواری و جوانمردی و ابن السکیت گوید شرف و مجد؛ در پدران است و گویند: رجل شریف ماجد، یعنی مردی که پدران او در شرف متقدمند و حسب و کرم در مرد است اگر چه پدران او دارای مجد و شرف نباشند. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). عز و رفعت. ( اقرب الموارد ). بزرگی و بزرگواری و جلال و سرفرازی و عزت و شکوه و عظمت. ( ناظم الاطباء ). بزرگی. ( غیاث ). شرف. سُؤدَد. سیادت. جوانمردی. شرف واسع. بزرگی. بزرگواری. بزرگی و کرم و جوانمردی در پدران. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
امیرا خانه مجد و مروت
ز عقل و عدل تو بنیاد دارد.امیرمعزی.ای وزارت را جلال و آفرینش را کمال
ای جهان را صدر و دین را مجد و دنیا را مجیر.انوری.اقضی القضات حجةالاسلام زین دین
کاثار مجد او چو ابد باد مستدام.خاقانی.در ازل آن کعبه بود قبله دین هدی
تا ابد این کعبه بادقبله مجد و سنا.خاقانی.ز آن سوی فلک به دیده وهم
مجدت نگرم سنات جویم.خاقانی.به افشین که مقر عز و مثابه مجد او بود رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 341 ). دین را سور و یا خود سوار است و ملک را مرخ و یا عفار و عزت را رکن و یا غرار و مجد را نور یا عرار. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 443 ).
- زید مجده ( جمله دعایی )؛ افزون باد بزرگواری و جلال او. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(مُ جِ دّ ) [ ع. ] (اِفا. ) کوشش کننده، کوشا.
فرهنگ عمید
کوشش کننده، کوشا.
فرهنگ فارسی
( اسم ) کوشش کننده ساعی کوشا جمع: مجدین.
نو و تاره
فرهنگ اسم ها
معنی: بزرگی، بزرگواری، جوانمردی، کوشش کننده، کوشا، بسیار کوشنده، شرف، برتری
دانشنامه عمومی
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱۲۵ نفر ( ۴۱خانوار ) بوده است.
دانشنامه اسلامی
معنی حم: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که " حم " معنایش " حمید مجید "است یعنی ستوده صفات و با مجد وعظمت)
تکرار در قرآن: ۴(بار)
بزرگواری. در قاموس: گوید:«اَلْمَجْدُ نیلُ الشَّرَفِ وَالْکَرَمُ» در مفردات آمده«اَلْمَجْدُ:الَسَّعةُ فِی الْکَرَم وَالْجَلالِ». در اقرب الموارد گفته:«اَلْمَجْدُ:اَلْعِزُّوَالرَّفْعَةُ» ناگفته نماند مجد آن بزرگواری است که از کثرت خیر و فضل ناشی میشود. زیرا اصل مجد چنانکه در اقرب الموارد تصریح شده به معنی کثرت است. راغب گوید:«مَجْدَتِالاِبِلُ» آنگاه گویند که شتر درچراگاه وسیع و کثیر العف قرار گیرد. و نیز گوید خدا را در اثر کثرت فضل مجید گویند(نقل به معنی). *. رحمت خدا و برکاتش بر شما اهل بیت است که او پسندیده و بزرگوار است.. مجید بودن قرآن در اثر کثرت خیرات و برکات آن است. «مجید» چهار بار در کلام الله بکار رفته دوبار در وصف خدا و دوبار در وصف قرآن.
ویکی واژه
جلال، سربلندی.
کوشش کننده، کوشا.
جمله سازی با مجد
تا سنایی کیست کاید بر درت مجد کو تا گویدش کز راه برد
یا نویسد کاتبی بر کاغدی کاتب و خطخوانم و من امجدی
پایه قدر ترا از روی مجد کبریا پای عزت بر فراز عرش اعلا آمده