لغت نامه دهخدا بسیجی.[ ب َ ] ( ص نسبی ) مُشَمَّر. آماده. مجهز : بجان تشریف مدح من بسیجدمرا چون دید در مدحت بسیجی.سوزنی.|| قابل تجهیزات . ( واژه های فرهنگستان ایران ).