بحرانی

لغت نامه دهخدا

بحرانی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بحران. ( ناظم الاطباء ). منسوب به بحرین. ( از المنجد ). انتساب به بحر. ( از انساب سمعانی ). || آنچه منسوب باشد به شهر بحرین. ( آنندراج ). || ( اِخ ) شیخ احمد و شیخ جعفر و شیخ حسین و شیخ سلیمان و شیخ عبدالعلی و سید ماجد و شیخ محمد از رجال فقه و علمای اسلامی. و رجوع به ریحانة الادب زیر همین نامها شود.
بحرانی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بحر که قعر رحم باشد. خون زهدان. خون سرخ خالص. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ):
باش درین خانه زندانیان
روزن و در بسته چو بحرانیان.نظامی.- دم بحرانی ؛ خونی سخت سرخ و غلیظ و بسیار، منسوب به بحر و آن قعر رحم باشد و آن پیش از یاء نسبت برای مبالغه است. ( یادداشت مؤلف ).
بحرانی. [ ب َ ] ( اِخ ) احمدبن محمد محدث بود. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 شود.
بحرانی. [ ب َ ] ( اِخ )محمد بحرانی فرزند معتمر محدث بود. ( منتهی الارب ).
بحرانی. [ ب َ ] ( اِخ ) عباس بحرانی بن یزید. محدث بود. ( از منتهی الارب ).
بحرانی. [ ب َ ] ( اِخ ) یوسف بن احمد از فقهای امامیه بود. او راست : کشکول البحرانی. لؤلوءة البحرین. ( از معجم المطبوعات ).
بحرانی. [ ب َ ] ( اِخ ) شیخ هاشم بن سلیمان ، او راست : مدینةالمفاخر فی فضائل الامام علی بن ابی طالب و کراماته. ( از معجم المطبوعات ).

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) منسوب به بحران . ۱ - تغییر حالت و آشفتگی مریض . ۲ - وضع غیرعادی در امری از امور مملکتی .

فرهنگ عمید

ویژگی اوضاع و احوال آشفته در هر چیزی.

فرهنگ فارسی

منسوب به بحران، انقلاب و آشفتگی و تغییر، حالت در بیمار یا در اوضاع و احوال مملکت
( صفت ) منسوب به بحران ۱ - تغییر حالت و آشفتگی مریض . ۲ - وضع غیر عادی در امری از امور مملکتی
شیخ هاشم ابن سلیمان .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بحرانی (ابهام زدایی). بحرانی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • سید هاشم بحرانی، مفسّر و محدّث و مؤلّف شیعی قرن یازدهم• احمد بن محمد بحرانی، از مشاهیر فقهای امامی بحرین در قرن یازدهم• سلیمان بن عبدالله بحرانی، فقیه و محدّثِ قرون یازدهم و دوازدهم• علی بن عبدالله بحرانی، از فقها و مراجع تقلید امامی بحرین و شبه جزیره عربستان در قرن سیزدهم و چهاردهم• جعفر بن کمال الدین بحرانی، عالم و شاعر امامی مذهب قرن یازدهم• احمد بن علی بحرانی، محقق و متکلم شیعی قرن هفتم• علی بن سلیمان ستراوی بحرانی، عالم و فیلسوف امامی نیمه نخست قرن هفتم• علی بن سلیمان بحرانی، محدّث و فقیه شیعیِ قرن یازدهم• ماجد بن هاشم بحرانی، ادیب، شاعر، فقیه و محدث شیعی قرون دهم و یازدهم• یوسف بن احمد درازی بحرانی، فقیه و محدّث اخباری معتدل و متتبّع پر اثرِ قرن دوازدهم• سلیمان ماحوزی بحرانی، از مفاخر جهان علم و از نوابغ روزگار• سیّد ماجد حسینی بحرانی، معروف به سید ماجد حسینی بحرانی کاشانی از حکیمان و فقیهان بزرگ قرن دوازدهم هجری
...
[ویکی شیعه] بحرانی (ابهام زدایی). بَحرانی صفتی است که غیر شیعیان در مورد شیعیان ساکن منطقه بحرین قدیم (شامل بحرین امروزی، احساء، قطیف، قطر و کویت) به کار برده اند. جمع آن بحارنه است. بحرانی ممکن است به یکی از این موارد اشاره کند:

ویکی واژه

منسوب به بحران.
تغییر حالت و آشفتگی مریض.
وضع غیرعادی در امری از امور مملکتی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم