باشتاب

لغت نامه دهخدا

باشتاب. [ ش ِ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) شتاب کننده. عجول. باعجله :
کسی را که مغزش بود باشتاب
فراوان سخن باشد و دیریاب.فردوسی.گر او جنک سازد نسازیم جنگ
که او باشتابست و ما با درنگ.فردوسی.

فرهنگ فارسی

شتاب کننده عجول
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال انبیا فال انبیا فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال انگلیسی فال انگلیسی