لغت نامه دهخدا
بازدم. [ دَ ] ( اِ مرکب ) برآوردن نفس ( در برابر، دم = فروبردن نفس ). زفیر . ( لغات مصوبه فرهنگستان ).
بازدم. [ دَ ] ( اِ مرکب ) برآوردن نفس ( در برابر، دم = فروبردن نفس ). زفیر . ( لغات مصوبه فرهنگستان ).
(دَ ) (اِمر. ) خارج کردن هوا از ریه .
هوایی که از ریه خارج می شود، زفیر.
نفسی که از سینه بر آید، و از ریه خارج شود
( اسم ) خروج هوای تنفسی از ریه عملی که دستگاه تنفسی پس از عمل دم انجام می دهد زفیر .
بازدم به عمل خروج هوای موجود در دستگاه تنفسی بدن انسان گفته می شود. در یک چرخه کامل عملیات تنفس، این عمل در مقابل عمل دَم قرار می گیرد. عمل بازدم یکی از تاثیرات انقباض کشسانی ماهیچه میان دنده درونی ریه ( به انگلیسی: Internal Intercostal muscles ) و ماهیچه دیافراگم موجودات زنده است. این یک عمل غیر خودآگاهی است و مغز انسان در حالت های خوابیدن، صحبت کردن و غیره این کار را در فاصله های زمانی معین انجام می دهد و زمانی بازدم متوقف می شود که انسان آگاهانه تصمیم به توقف این عمل نماید.
• ماهیچه میان دنده برونی شل می شود.
• ماهیچه میان دنده درونی به سمت درون و پایین منقبض می شود و قفسهٔ سینه را نیز در همین جهات حرکت می دهد که منجر به کوچک شدن فضای درونی قفسه سینه می شود.
• پردهٔ دیافراگم شل می شود
• در باز دم عمیق ماهیچه های شکمی هم درگیر هستند
در بازدم به دلیل کوچک شدن حجم درونی قفسه سینه و زیاد بودن غلظت هوا و اجزای آن مانند دی اکسید کربن، هوا ی درونی شش ها توسط پخش مولکولی به بیرون شش ها منتقل می شود.
• دم ( تنفس )
رجوع شود به:تنفس
خارج کردن هوا از ریه.