لغت نامه دهخدا
خری دید پوینده و باربر
توانا و زورآور و کارگر.سعدی ( بوستان ).و باتفاق خر باربر به که شیر مردم در. ( گلستان ).
رجوع به شعوری ج 1 ورق 161 شود. || ستور باری. || گمراهی. ( ناظم الاطباء ). این معنی برای این لغت قیاساً نادرست مینماید و مأخذ ناظم الاطباء هم معلوم نشد.