ایصال

لغت نامه دهخدا

ایصال. ( ع مص ) ( از «وص ل » ) رسانیدن. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رساندن. رسانیدن. ( صراح اللغة ). رسانیدن نامه و جز آن. ( تاج المصادر بیهقی ) : منصور عذر او مقبول داشت و به ارسال و ایصال او بحضرت مثال داد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 36 ). || پیوند دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پیوندانیدن. ( صراح اللغة ). || شبانگاه رفتن. ( مؤید الفضلا ). در شبانگاه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ معین

[ ع . ] (مص م . ) ۱ - پیوند دادن ، وصل کردن . ۲ - رسانیدن .

فرهنگ عمید

۱. وصل کردن، پیوند کردن.
۲. رسانیدن.

فرهنگ فارسی

وصل کردن، پیوندکردن، رسانیدن
(مصدر ) ۱ - پیوند دادن پیوند کردن وصل کردن . ۲ - رسانیدن . ۳ - ( اسم ) پیوستگی. ۴- ( اسم ) پیوند .

ویکی واژه

پیوند دادن، وصل کردن.
رسانیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال ارمنی فال ارمنی