اکثم. [ اَ ث َ ]( ع ص ) مرد فراخ شکم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آسوده سیرشکم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). سیرشکم. ( از اقرب الموارد ). || زهار فربه و پرگوشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || راه فراخ. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). اکثم. [ اَ ث َ ] ( اِخ ) ابن جون. صحابیست. ( منتهی الارب ). اکثم عبدالعزی بن جون و یا خود ابن ابی الجون از صحابه است و برخی از روایات از وی منقول است. ( از قاموس الاعلام ترکی ). اکثم. [ اَ ث َ ] ( اِخ ) پدر یحیی است و یحیی قاضی القضاة معروف شافعی معاصر مأمون. ( از ناظم الاطباء ). قاضی دانشمند مشهور. ( آنندراج ) : مولای تو ثابت بن قره شاگرد تو یحیی بن اکثم.خاقانی.و رجوع به یحیی بن اکثم شود.