افراه

لغت نامه دهخدا

افراه. [ اَ ] ( اِ ) طعامی است که بجهت محبوسان پزند. ( برهان ) ( آنندراج ). طعامی که ازبرای محبوسان پزند. ( لغت فرس ) ( اوبهی ). طعامی است مخصوص محبوسین در زندان. ( شعوری ). طعامی که در میان محبوسان و زندانیان توزیع کنند. ( ناظم الاطباء ).
افراه. [ اِ ] ( ع مص ) بچه ٔزیرک آوردن ناقه. ( آنندراج ). بچه زیرک آوردن شتران ماده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بنده زیرک بدست آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

طعامی که برای زندانیان ترتیب دهند و میان آنان توزیع کنند.

فرهنگ فارسی

طعامی است بجهت محبوسان پزند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال راز فال راز فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال انبیا فال انبیا