لغت نامه دهخدا
اتون. [ اَت ْ تو / اَ ] ( معرب ، اِ ) ( معرب از فارسی ) تون. گلخن. آتون. ( زمخشری ). گلخن گرمابه. || تنور گچ پز و نان پز. کوره آهک پزان. || آتشدان آهنین. || الأتون...یستعار لما یطبخ فیه الاَّجر و یقال له بالفارسیة خمدان و تونق و اشوزن. ( المغرب مطرزی ). ج ، اُتن ، اتاتین. اتونی بمعنی گلخن تاب منسوب بدانست. ( منتهی الارب ).
اتون. [ اُ ] ( ع مص ) اَتن. مقیم شدن. || ثابت شدن بجائی.