اقتراف
اقتراف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ورزیدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسب کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ). || گناه آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گناه کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : بجرایم و آثام که در ایام ماضیه و شهور سالفه اقتراف کرده بود در مقام خجالت و ندامت اعتراف نمود. ( جهانگشای جوینی ). || متهم شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ).
(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) کسب کردن ، کسب معاش کردن . ۲ - (مص ل . ) گناه کردن . ۳ - به جا آوردن . ۴ - وزیدن .
۱. کسب کردن.
۲. گردآوردن مال.
۳. گناه کردن.
۴. متهم شدن.
( مصدر ) ۱ - ورزیدن . ۲ - گناه کردن . ۳ - کسب کردن .
کسب کردن، کسب معاش کردن.
گناه کردن.
به جا آوردن.
وزیدن.