لغت نامه دهخدا
احقاف. [ اَ ] ( اِخ ) ریگهای دراز که بکرانه شحر بود و قوم عاد در آن سکونت داشتند. ( منتهی الارب ). اراضی وسیعی در عربستان که امتداد می یابد از حضرموت تا عمان و از خلیج فارس تا هرمزد. قوم عاد در آن سکونت داشتند و مشتمل بر ریگ توده های مستطیل متحرکی میباشد. احقاف مذکور در قرآن کریم ، وادیی است بین عمان و زمین مهرة. ( از ابن عباس ). ابن اسحاق گوید: احقاف ریگی است بین عمان تا حضرموت. و قتادة گوید: احقاف ریگهائی است مشرف بر دریا به شحر از سرزمین ِ یمن و این سه قول مختلف المعنی نیست. ضحاک گوید: احقاف کوهی است بشام و در کتاب العین آمده احقاف کوهی است محیط بدنیا اززبرجد سبز، که در روز قیامت افروخته گردد و مردم ازهر ناحیه بدانجا گرد آیند و این وصف کوه قاف است و صحیح همان است که ما از ابن عباس و ابن اسحاق و قتادة روایت کرده ایم. ( معجم البلدان ). نام ناحیتی به یمن و از آنجا صبر خیزد. ( نخبةالدهر ): و هود بعد از ششصد سال از فوت نوح بهدایت و ارشاد قوم عاد که در ولایت یمن در موضعی که احقاف میگفتند ساکن بودند، مبعوث گشت. ( حبط ج 1 ص 13 ). و اذکر اخا عاد اِذ اَنْذَرَ قومه بالاَحقاف. ( قرآن 21/46 ). و صاحب قاموس الاعلام گوید: احقاف در جنوب جزیرةالعرب میان عمان و یمن بشمال شرقی حضرموت و جزو صحرای واسع [ دهنا ] است و عاری از عمران است. و رجوع به ترکیب ِ ریگ احقاف در ذیل ریگ شود.
احقاف. [ اَ ] ( اِخ ) بغلط بکوه قاف اطلاق شده. رجوع به ماده فوق شود.
احقاف. [ اَ ] ( اِخ ) سوره چهل وششم از قرآن کریم ، و آن مکیه است و شماره آیات آن 35 است ، پس از جاثیه و پیش از محمد، و اول آن : حم. تنزیل الکتاب...