انصرام

لغت نامه دهخدا

انصرام. [ اِ ص ِ ] ( ع مص ) بریدن و منقطع گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بریده شدن و منقطع شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). انقطاع. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). پاره پاره شدن. ( یادداشت مؤلف ). || آخر شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). گذشتن. ( از اقرب الموارد ). سر آمدن. برسیدن. بپایان رسیدن. بسر رسیدن مدت. بسر رسیدن. بررسیدن. انقضاء. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِمص ) بریدگی. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(اِ ص ِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) بریده شدن ، قطع شدن . ۲ - (اِمص . ) بریدگی .

فرهنگ عمید

بریده شدن، قطع شدن، منقطع شدن.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بریده شدن قطع شدن منقطع گردیدن . ۲ - ( اسم ) بریدگی انقطاع.

ویکی واژه

بریده شدن، قطع شدن.
بریدگی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چای فال چای فال کارت فال کارت فال اوراکل فال اوراکل