استطابه

لغت نامه دهخدا

( استطابة ) استطابة. [ اِ ت ِ ب َ ] ( ع مص ) استطابت. استطیاب. پاکی جستن. ( منتهی الارب ). پاکی خواستن. ( غیاث ). || پاک یافتن. ( منتهی الارب ). || خوش آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || خوشبودارکردن. ( غیاث ). || موی زهار ستردن : استطاب العانة. || آب شیرین خواستن. ( منتهی الارب ). || استنجا به آب یا سنگ و کلوخ و جز آن. استنجا کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). استنجاکردن بشستن یا بمسح حجر. ( منتهی الارب ) :
استراحت ببخت یا نعم است
استطابت به آب یا مدر است.خاقانی.|| خوشی کردن. || لذیذ شدن. ( غیاث ).

فرهنگ معین

(اِ تِ بِ یا بَ ) [ ع . استطابة ] (مص م . ) ۱ - پاکیزگی خواستن ، پاکی جستن . ۲ - پاک یافتن ، پاکیزه دانستن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] استطابه در کاربرد عام به نظافت کردن می باشد و همچنین در معنای استنجاء نیز آمده است و از آن در باب طهارت سخن رفته است.
نظافت کردن و تحصیل پاکیزگی با اموری مانند مسواک زدن، مضمضه و استنشاق کردن، زدودن موهای زاید بدن، خضاب کردن، کوتاه کردن و شانه زدن موی سر، زدن شارب، گرفتن ناخن و عطر زدن، مستحب است.

ویکی واژه

پاکیزگی خواستن، پاکی جستن.
پاک یافتن، پاکیزه دانستن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال میلادی فال میلادی فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش