ترقب

لغت نامه دهخدا

ترقب. [ ت َ رَق ْ ق ُ ] ( ع مص ) گوش داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). چشم داشتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). چشم داشت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). انتظار داشتن کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) : از آب برآمدند و در بارگاه افتادند و او از ترقب و ترصد حساد مکار غافل. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ معین

(تَ رَ قُّ ) [ ع . ] (مص ل . )۱ - چشم داشتن ، انتظار داشتن . ۲ - مراقب بودن .

فرهنگ عمید

۱. مراقب بودن.
۲. انتظار داشتن.
۳. انتظار، چشمداشت.

فرهنگ فارسی

مراقب بودن، انتظارداشتن، چشمداشت
۱-( مصدر ) چشم داشتن انتظار داشتن . ۲- مراقب بودن پاس داشتن . ۳- ( اسم ) چشم داشت انتظار. ۴- دیده بانی مراقبت . جمع : ترقبات .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَمْ تَرْقُبْ: مراقب نبودی و نیستی- رعایت نکردی و نمی کنی
ریشه کلمه:
رقب (۲۴ بار)

ویکی واژه

چشم داشتن، انتظار داشتن.
مراقب بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال عشقی فال عشقی فال ابجد فال ابجد فال آرزو فال آرزو