لغت نامه دهخدا
ایسار. ( ع مص ) ( از «ی س ر» ) توانگر گردیدن و بی نیاز گشتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( تاج المصادر بیهقی ). || بآسانی زادن زن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
ایسار. ( ع مص ) ( از «ی س ر» ) توانگر گردیدن و بی نیاز گشتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( تاج المصادر بیهقی ). || بآسانی زادن زن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
[ ع . ] ۱ - (مص ل . ) فراخ دست شدن ، توانگر گشتن . ۲ - (اِ مص . ) توانگری .
۱. توانگر شدن، بی نیاز شدن.
۲. آسان شدن.
۳. به آسانی زاییدن زن.
۱ - (مصدر ) فراخ دست شدن توانگر گشتن. ۲ - ( اسم ) توانگری .
ایسار رودی است که سرچشمهٔ آن کوه آلپ است و از آلمان و اتریش می گذرد و طول این رود ۲۹۵ کیلومتر است. این رود چهارمین رود بزرگ ایالت بایرن پس از دانوب و رود این و رود ماین است و دومین شاخهٔ مهم رود دانوب پس از رود این است.
ایسار (بورگس). ایسار ( بورگس ) ( به اسپانیایی: Isar, Burgos ) یک شهرستان در اسپانیا است.
فراخ دست شدن، توانگر گشتن.
توانگ