ابتشار

لغت نامه دهخدا

ابتشار. [ اِ ت ِ ] ( از ع ، مص ) خوشحال شدن. خشنود شدن. || بشارت یافتن :
صد کراهت در درون تو چو خار
کی بود انده ، نشان ابتشار.مولوی.ای بسا در گور خفته خاک وار
به ز صد زنده بنفع و ابتشار.مولوی.

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص . ) بشارت یافتن ، خشنود شدن .

فرهنگ عمید

۱. بشارت یافتن.
۲. خوشحال شدن.

فرهنگ فارسی

بشارت یافتن، خوشحال شدن
خوشحال شدن بشارت یافتن

ویکی واژه

بشارت یافتن، خشنود شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس فال اعداد فال اعداد