آصار

لغت نامه دهخدا

( آصار ) آصار. ( ع اِ ) ج ِ اِصْر.
اصار. [ اِ] ( ع اِ ) میخ طناب. ( اقرب الموارد ). میخ طناب خیمه.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اصارة. ایصر. || حشیش. ( اقرب الموارد ). گیاه. ( منتهی الارب ). اصارة. ایصر. || رسن کوتاه که بدان دامن خیمه به میخ بربندند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رسن که دامن خیمه با میخ بدان بندند. ج ، اُصُر. ( مهذب الاسماء ). || زنبیل. || گلیمی که در آن گیاه پر کرده آرند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). ج ، اُصُر، آصرة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

میخ طناب . میخ طناب خیمه . یا حشیش گیاه یا رسن کوتاه که بدان دامن خیمه به میخ بر بندند .

ویکی واژه

(قدیم): گناهان. جمعِ اِصر. آن جماعت که درجه شهادت یافته‌اند ... از حمل آصار و ثقل اوزار ... سبکبار شده. «جوینی»
آصار ممکن است به زبان معیار باستان به دو بخش آ - صار قابل تجزیه باشد و منظور از صار، پیچیدن، طناب پیچ کردن احتمالا اسیر یا مغلوب بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال چای فال چای فال اعداد فال اعداد فال انگلیسی فال انگلیسی