سیاستگر

لغت نامه دهخدا

سیاستگر. [ سیا س َ گ َ ] ( ص مرکب ) سفاک. خونریز. ( آنندراج ). عقوبت دهنده. جلاد. ( ناظم الاطباء ) :
دید دو برنای چو سرو بلند
یافته ز آشوب گناهی گزند
تیغ برآورد سیاستگری
تا بهر آسیب رساند سری.امیرخسرو ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

سفاک و خونریز عقوبت دهنده و جلاد

فرهنگستان زبان و ادب

{politician, politico} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] کسی که در حکومت یا یک تشکل سیاسی به صورت حرفه ای فعالیت می کند متـ . سیاستمدار

ویکی واژه

کسی که در حکومت یا یک تشکل سیاسی به‌صورت حرفه‌ای فعالیت می‌کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم