سلیله

لغت نامه دهخدا

سلیله. [ س َ ل َ ] ( ع اِ ) دختر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دخت. ( منتهی الارب ). || آنچه دراز شود از گوشت پشت و عصب آن. یا گوشت پاره است یا پیه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). || ماهی دراز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یک نوعی ماهی دراز. ( ناظم الاطباء ). || پلیته که پنبه و پشم غاژ کرده در وی پیچند و ریسند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(سَ لَ یا لِ ) [ ع . سلیلة ] (اِ. ) دختر.

فرهنگ عمید

فرزند اناث، دختر.

فرهنگ فارسی

(اسم ) دختر .
دختر . دخت . یا ماهی دراز

فرهنگ اسم ها

اسم: سلیله (دختر) (عربی) (تلفظ: salile) (فارسی: سَليله) (انگلیسی: salile)
معنی: دخت، فرزندِ دختر، ( در قدیم ) دختر

ویکی واژه

سلیلة
دخ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال درخت فال درخت فال حافظ فال حافظ فال تک نیت فال تک نیت