سلدوز

لغت نامه دهخدا

سلدوز. [ س ُ ] ( اِخ ) امیرچوپان سلدوز یکی از امرای مغولی بسیار مهم دوره غازان خان است که در زمان الجایتو امیرالامرایی داشت و دختر ایلخان دولندی را در ازدواج آورد و حیثیت و پایه او بمقامی بود که اولجایتو در بستر مرگ پسر خود ابوسعید را به امیرچوپان سپرده بود. ( از تاریخ عصر حافظ ص 17 ).
سلدوز. [ س ُ ] ( اِخ ) نام یکی از بخشهای تابع شهرستان ارومیه در جنوب خاوری ارومیه واقع است. از شمال به دهستان دول و از جنوب و خاور بشهر ویران و لاهیجان از باختر بحومه اشنویه محدود است. هوای بخش معتدل ومحصول عمده آن غلات ، توتون ، چغندرقند، حبوبات ، برنج است. آب مزروعی این بخش از رودخانه گدوار چشمه سارها تأمین میگردد، و دارای یک دهستان بنام حومه میباشد. دهستان حومه از 92 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده وجمعیت آن در حدود 21400 تن است. و قراء مهم آن قصبه نقده ( مرکز بخش ) و دهستان خلیفان ، فرخ زاد، ممیان ، محمدیار، محمدشاه پائین ، آق طویله ، چیانه ، حسنلی ، قلعه جوق میباشد. راه شوسه بخانه و اشنویه و مهاباد داشته اکثر راههای قراء ارابه رو میباشد که در تابستان میتوان اتومبیل برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

بخشی تابع شهرستان رضائیه ( آذربایجان غربی ) واقع در جنوب شرقی رضائیه . هوای آن معتدل محصول غلات توتون چغندر قند حبوبات و برنج میباشد . جمعیت بخش حدود ۲۴۱٠٠ تن است .
نام یکی از بخشهای تابع شهرستان رضائیه .

فرهنگ اسم ها

اسم: سلدوز (پسر) (مغولی)
معنی: نام یکی از امرای مغول در دوره غازان خان

ویکی واژه

الگو:اسم-ترکی
#
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم