سرشوی

لغت نامه دهخدا

سرشوی. [ س َ ] ( نف مرکب ،اِ مرکب ) آنکه سر را بشوید. شوینده سر. || سرتراش. ( برهان ) ( رشیدی ) ( انجمن آرا ) :
خاک بر سر شاعری را کاشکی
بودمی سرشوی یا نه پای باف.شمس فخری ( از انجمن آرا ).|| حجام. ( برهان ) ( انجمن آرا ). || نوعی از گِل که بدان سر شویند و گِل سرشوی گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. شویندۀ سر، کسی که سر دیگری را بشوید.
۲. (اسم ) نوعی گل سفید شبیه صابون که با آن سروتن را می شویند، گل سرشویی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی فال ورق فال ورق فال درخت فال درخت